به نظر میرسد در غرب و همچنین در بسیاری از جوامع دیگر، به خصوص جوامعی که با مسیحیت آشنایی نسبی دارند، فرقهها آزادانه گسترش پیدا میکنند. بسیاری از آنها در انبوهی از فعالیتهای مجرمانه و تخلفات اخلاقی دست داشتهاند. برخی در رسانههای جریان اصلی، مسیحیت را با چنین فرقههایی یکی میدانند. دلیل ارتباط برخی فرقهها با مسیحیت چیست؟
فرقههای غربی چیست؟
مسیحیت، نیروی محرکهی تمدن غرب از زمان به رسمیت شناختن ایمان توسط امپراتور روم کنستانتین بود. این امر به مسیحیت اجازه داد تا در سراسر جهان، به ویژه در اروپای غربی، شکوفا شود.
در واقع، مسیحیت آنقدر به جزئی از ساختار تمدن تبدیل شده بود که بسیاری از ملتها خودشان را به عنوان ملتهای مسیحی معرفی میکردند، و پادشاهان و ملکههای آنها تنها زمانی به رسمیت شناخته میشدند که پاپ شخصاً آنها را تاجگذاری میکرد.
اخلاقیات و آیینهای مردم، اگر نگوییم حکومتهای سلطنتی، اخلاق کتاب مقدس مسیحی به شدت سنتگرا بود. ایمان مسیحی قوانین، معاهدات، شیوههای تجاری، اقتصاد، سفرهای اکتشافی و حتی قوانین جنگ را اطلاعرسانی میکرد.
برای ذهن امروزی دشوار است که واقعاً درک کند که مسیحیت به معنای واقعی کلمه زندگی دولت و فرد را کنترل میکند، زیرا ما دیگر در چنین جهانی زندگی نمیکنیم. متأسفانه، مسیحیت توسط افراد زیادی رها شده است که دیگر در هیچ یک از چیزهایی که قبلاً ایجاد و شکل داده است، نفوذ ندارد.
با این حال، بسیاری از اصول مسیحیت هنوز در آن حوزههای مهم مورد توجه قرار میگیرند. ذهن غربی، هنوز اندکی تحت سلطه اصول مسیحیت است، حتی اگر اکثر آنها از نیرویی که بر ذهنشان اثر میگذارد آگاه نباشند.
با رد مسیحیت سنتی، کلیسا به طور فزایندهای خودش را ازهمپاشیده میبیند، زیرا مردان و زنان فکر میکنند که میتوانند ایمان را بهتر از کلیسایی که آن را ترک کردهاند انجام دهند و فرقههای مذهبی و غیرمذهبی مختلفی را بر اساس آموزههای خاص خود تأسیس میکنند.
چنین افرادی از کتاب مقدس برای مشروعیت بخشیدن به آموزهها و اعمال بدعتآمیز استفاده میکنند و از کتاب مقدس سوءاستفاده میکنند.
بنابراین، هنگامی که مردم به فرقههایی مانند معبد مردم، فرزندان خدا و دوازده قبیله فکر میکنند، ارتباطی به ظاهر منطقی با مسیحیت ایجاد میکنند.
چنین فرقههایی از زبان یکسان و کتاب مقدس یکسان استفاده میکنند، تمام سنتهای یکسان کلیساهای مسیحی ارتدکس را دارند، و بنابراین، برای مسیحیان گرفته میشود.
چیزی که افراد عادی از آن بیاطلاع هستند این است که، در حالی که این فرقهها از یک زبان استفاده میکنند، معنایی کاملاً متفاوت با مسیحیان ارتدکس دارند.
در حالی که آنها از کتاب مقدس استفاده میکنند، اما این کار را به صورت انتخابی و با بسیاری از ایدههای خارج از کتاب مقدس بر روی خود متن انجام میدهند. به عنوان مثال، فرقه فرزندان خدا، که اکنون به عنوان The Family International شناخته میشود، معتقد است که مسیحیان بخشی از عروس مسیح هستند.
تا اینجا خوب است، و هیچ بحثی نیست.
اما سپس آنها ایدههای عجیب خود را به آن اضافه میکنند که آنها را ”الهیات عروسی“ مینامند. آنها اعضای فرقه خود را تشویق میکنند تا چنین تصور کنند که در حالی که درگیر روابط جنسی و خود ارضایی هستند، عیسی به آنها میپیوندد.
با این حال، آنها به این مفهوم اعتقاد به روحهای مرده و حتی اشخاص اسطورهای مانند آفرودیت (آفریدیت) و مرلین را نیز اضافه میکنند.
شما همچنین میتوانید شاهدِ فرقههایی مانند دوازده جوامع قبیلهای که ترکیبی از یهودیت، یهودیت مسیحی و جنبش نام مقدس است، باشید. در حالی که آنها از تمام زبان آشنا از مسیحیت استفاده میکنند، اما قصد معنای آنها اغلب چیزی کاملاً متفاوت است.
هنگامی که آنها از دوازده قبیله صحبت میکنند، منظورشان قبایل دوازدهگانه اسرائیل تاریخی نیست، بلکه در حقیقت درباره جامعه خودشان صحبت میکنند که معتقدند باید قبل از بازگشت مسیح دوازده قبیله جدید را در دوازده مکان جغرافیایی احیا کنند.
شما همچنین میتوانید کلیسای متحد، که توسط سون میونگ مون تأسیس شده است، را ببینید که ضمن اعلام اعتقاد به عیسی مسیح، بر این باورند که عیسی مأموریت خود را انجام نداده است. به همین دلیل خدا به منظور اصلاح و رفع این نقص، یک ماشیح جدید را فراخوانده است.
به نظر شما این افراد چه کسی را ماشیح جدید میدانند؟ کاملاً درست حدس زدید: سون میونگ مون
مسیحیت راستین چیست؟
بهترین راه برای ما مسیحیان جهتِ رد چنین معلمان دروغینی این است که اولاً بدانیم به چه چیزی اعتقاد داریم، سپس اینکه چرا به آن اعتقاد داریم و نهایتاً اینکه چگونه از آن دفاع کنیم. متأسفانه، برخی از مسیحیان از آموزههای ایمان مسیحی چیزی نمیدانند.
به همین دلیل، اصلاً غیرمعمول نیست که بشنویم یک مسیحی بدون اینکه منظور بدی داشته باشد، ادعا میکند که به انبوهی از بدعتها از تبعیت گرایی ، آریانیسم، و پاتری پاسیانیسم گرفته تا سه الوهیتی، پلاگیانیسم ، و گنوسیسم مطلق اعتقاد دارد.
راهحل این است که کشیشها کلاسهای منظمی را در مورد اعتقادات اساسی مسیحی برگزار کنند. اگر یک ضعف عمده در کلیسای انجیلی وجود داشته باشد، متأسفانه این است که بر مبانی آموزه مسیحی تأکید نمیگردد.
چنین کلاسهایی باید بر کتاب مقدس، همراه با مطالب خارج از کتاب مقدس مانند عقاید تاریخی، اعتقادنامههای رسولان و نیقیه تمرکز کنند، و خط به خط هر بیانیه عقاید را بررسی کنند. همانطور که این کاوش ادامه مییابد، باورهای ارتدکس را میتوان در مقابل بدعتهایی که معمولاً با آنها مواجه میشود کنار هم قرار داد.
ایماندارانی که ممکن است در کلیسایی باشند که احتمال وقوع چنین اتفاقی وجود ندارد، همیشه میتوانند دورههایی را که از طریق خدمترسانی ارائه میشود، بگذرانند، که این امر فرصتهای زیادی برای یادگیری بیشتر در مورد ایمان شما و نحوه دفاع از آن فراهم میکند.
اگر هیچ چیز دیگری نیست، یک کتاب یا ویدیوی آپولوژی (دفاعیات مسیحی) خوب تهیه کنید که میتواند دستورالعملهای اساسی را در دفاع از حقیقت کتاب مقدس ارائه دهد. همه اینها به طور یکسان در مورد کودکان کلیساهای ما صدق میکند. به باور بسیاری، دورههای دفاعیات مسیحی یک امر معنوی به ویژه در فرهنگ مادیگرایانه و نیهیلیستی (پوچگرایی) امروزی است.
همانطور که ویلیام لین کریگ نوشته است: «دیگر کافی نیست که به فرزندانمان داستانهای کتاب مقدس بیاموزیم. آنها به آموزه و دفاعیات مسیحی نیاز دارند.»
بشارت چیست؟
فایدهی مضاعف چنین مطالعهای این است که ما را برای بشارت مجهز میکند، که در طی آن تقریباً به طور قطع با چالشهای بسیار رایجی برای ایمان مواجه خواهیم شد، که اگر شما فاقد چنین مطالعات دفاعیاتی اولیه باشید، احتمالاً قادر به ارائه پاسخی مناسب نخواهید بود.
این امر مخصوصاً اگر با افراد جوان سروکار دارید یا در فضای دانشگاه مشغول خدمت تبلیغی هستید، بیشتر صادق است. توصیههای کتاب مقدس برای چنین مطالعهای را به خاطر داشته باشید و خود را برای پاسخ دادن به سؤالات آماده کنید (دوم تیموتائوس ۲: ۱۵؛ اول پطرس ۳: ۱۵-۱۶).